بیوگرافی دنی کلاینمن نویسنده قدرتمند تخته نرد
دنی کلاینمن را می توان «نویسنده اتفاقی تخته نرد» نامید. به طور تصادفی بود که او اصلاً بازی را یاد گرفت، به طور تصادفی شروع کرد به بازی در چوکات، تصادفی که او روانه کرد تا استراتژی های بازی را بیاموزد، به طور تصادفی اولین بار در مسابقات بازی کرد، و به طور تصادفی هیچ کس دیگری با نوشتن آنچه باید نوشته شود، چندین کتاب پیشگامانه تخته نرد آنلاین نوشت. وقتی از بازیکنان باتجربه میخواهم بهترین کتابهای تخته نرد را نام ببرند، حداقل یکی از کتابهای دنی اغلب در آن فهرست است. اگرچه او مدتی است که کتاب تخته نرد ننوشته یا مدتی است که به صورت رقابتی بازی نکرده است، اما از طریق مقالات و بسیاری از دوستان و روابطی که در طول سال ها ایجاد شده است، با جامعه تخته نرد در ارتباط است. اگر بازی تخته نرد به خودی خود شما را متقاعد نمی کند که وقایع غیرمحتمل بیشتر از آنچه اکثر مردم فکر می کنند رخ می دهند، شاید برخی از تجربیات دنی این کار را برای شما انجام دهد.
چگونه با تخته نرد آشنا شدید؟
از زمان ورودم به لس آنجلس در پایان سال 1962 تا زمانی که باشگاه کاوندیش وست در اواسط سال 1993 درهای خود را بست، من به باشگاههای پل لاستیکی رفت و آمد میکردم. در اوایل دهه 1970، احتمالاً به لطف بیلی آیزنبرگ که اخیراً از نیویورک به اینجا نقل مکان کرده بود، تعدادی از بازیکنان جوان بهتر را دیدم که در حالی که منتظر شروع بازی های شب بریج بودند، تخته نرد بازی می کردند. در سال 1973 شروع به تماشا کردم و یاد گرفتم که چگونه به این شکل بازی کنم. گهگاه، چند بازی با همراهان برای سکه (بله، سکه ها، نه اسکناس های 10 دلاری) انجام می دادم. من خیلی بد بازی کردم – بدون مفهوم، همانطور که بارکلی کوک می گفت.
یکی از دوستان بریج من مرحوم استلا ربنر (1910-1990) بود، بازیکن بزرگی که دوست داشت بازیکنان ضعیف را به چالش بکشد. او من را در بازی بریج خود نمی خواست مگر اینکه هیچ کس دیگری برای تشکیل جدول وجود نداشته باشد. من او را برمیداشتم و بعد از پایان کار، بیشتر عصرهای هفته او را به کاوندیش وست میراندم. (من شغل برنامه نویس کامپیوتر داشتم.) در اوایل یک شب در سال 1974، او دو کبوتر مورد علاقه خود را دید که منتظر تشکیل یک بازی بودند. قرار بود پتی مدفورد، یکی از کارکنان، به آنها ملحق شود تا بازی را شروع کنند تا دیگران بیایند. با این حال، پتی در یک تخته نرد 2 دلاری با سم ویلسون و سیلویا کوک بازی می کرد. وقتی استلا از پتی خواست که یک بازی بریج برای او تشکیل دهد، پتی با ناراحتی گفت: “من نمی توانم چوئت را از هم جدا کنم.”
استلا مرا به کناری کشید و زمزمه کرد: “آن بازی احمقانه، بدمینتون یا هر اسم دیگری را بازی می کنی؟”
“این تخته نرد است و من بازی می کنم، اما خوب نیست.”
“من باورت نمیکنم، دنی. هر کاری که انجام میدهی، به خوبی انجام میدهی. وارد آن بازی شو و من از تو حمایت میکنم، در صورت باخت پول میپردازم و آنچه را که برنده میشوی به اشتراک میگذارم.”
این پیشنهادی بود که نمی توانستم رد کنم. آن روزها، چوگان مشغول مشورت بودند. زمانی که من کاپیتان بودم، خدمه من، سام (بازیکن عالی) یا سیلویا (خیلی خوب نیست، اما باز هم خیلی بهتر از من)، خیلی خوشحال بودند که به من بگوید چه بازی کنم، و من همیشه اطاعت می کردم. به زودی جعبه را بردم و فکر کردم محکوم به فنا هستم. با این حال، من برنده شدم. چگونه برنده شدم؟ خب، سام و سیلویا با هم درگیر شدند. وقتی یکی می خواست بازی عقب را انجام دهد، دیگری می خواست جلو برود. وقتی یکی می خواست برق آسا بزند، دیگری می خواست پرایم کند. بنابراین آنها به طور مداوم هیچ برنامه بازی را دنبال نکردند.
به زودی من برای پول خودم در شوت های 1 دلاری و 2 دلاری با دیگر بازیکنان مبتدی و کمی پیشرفته تر بازی می کردم. من در آن زمان به عنوان یک بازیکن تخته نرد تنها دو نقطه قوت داشتم، اما آنها برای من یک برنده ثابت کافی بودند. اولاً، من خطاهای مکانیکی، مانند ناکامی در دیدن بازی ضربه زدن یا ترک بی مورد لکه انجام ندادم. دوم، من خوشحال نبودم، و در موقعیتهای واقعا بد حاضر بودم مکعبهایی را که دیگران میگرفتند، پاس کنم.
من این بازی را بدون هیچ درک عمیقی بازی کردم تا اینکه در سال 1976 مجبور شدم بیشتر در مورد بازی یاد بگیرم تا جک گامون، اولین ماشین بازی تخته نرد را برنامه ریزی کنم. این به دلیل یک سری اتفاقات اتفاق افتاد: من از شغل قبلی برنامه نویسی کامپیوترم اخراج شده بودم و در آن زمان شغل آزاد داشتم. برنامه نویس کامپیوتری که برای اولین بار به سراغ “ساخت ماشین پنگ برای تخته نرد” رفت، یکی از همکاران سابق من بود که می دانست نمی تواند این کار را انجام دهد اما اطمینان داشت که من می توانم و به من توصیه می کرد. بازیکن خوب تخته نرد که مدت کوتاهی در پروژه شریک بود، به زودی شغلی با درآمد پیدا کرد و از کار کنار کشید. دو بازیکن خوب تخته نرد دیگر که من به آنها نزدیک شدم تا جای او را بگیرند، هر دو رد کردند.
جالب ترین و هیجان انگیز ترین برد شما چه بود؟
اولین تورنمنت من، اواخر سال 1976، که کاملاً تصادفی در آن شرکت کردم، در Dity Sally’s در دره که هنوز به طور رسمی باز نشده بود، جایی که جشن تولد باربارا آیزنبرگ (همسر آن زمان بیلی و همچنین از علاقه مندان به تخته نرد) برگزار می شد. . هرگز در زندگی ام “در میان جمعیت” نبودم و این نیز از این قاعده مستثنی نبود. نیمی از بازیکنان تخته نرد از کاوندیش غرب دعوت شده بودند، اما البته من دعوت نشده بودم، حتی با اینکه بیلی را بیشتر از بقیه می شناختم. یکی از دعوت شدگان آلن فریمن، یک بازیکن دلپذیر جین رامی و تخته نرد بود. اوایل آن شب، آلن به من نزدیک شد تا به من لطف کند. ماشینش در تعمیرگاه بود: آیا او را به دره سوار می کنم؟
درست به موقع برای خوردن قهوه و کیک تولد رسیدیم، و در حالی که من به او علاقه داشتم، آلن مارتین، که میزبان مراسم بود، فریاد زد: “ما در حال برگزاری مسابقات تخته نرد هستیم. همه ده دلار در قابلمه گذاشتند!”
بنابراین من 10 دلار را پرداخت کردم و بازی کردم. من چهار مسابقه انجام دادم، یکی در برابر لی جنود دوست داشتنی و عالی (نویسنده تخته نرد و قهرمان آینده جهان). آخرین بازی من فینال مقابل بیلی بود که سال قبل قهرمان جهان شده بود. بیلی که بازی را در 4-خارج، 3-خارج رهبری کرد، من را دوبل کرد. او بینی مشتاقی برای دوبل زدن در زمان مناسب داشت. من گرفتم و موفق شدم یک بازی هولدینگ با بهترین لنگر روی 5 امتیاز او انجام دهم. درست زمانی که من پرایم و برد خود را ساختم، بیلی مجبور شد روی امتیاز 8 خود لکه بگذارد و 3های مستقیم و 2-1 را به من داد تا ضربه بزنم.
انبوهی از بازیکنان حذف شده برای تماشا جمع شده بودند. وقتی من به عنوان یک ضعیف 13 به 23 دو برابر شدم تا بازی را ببرم، آنها نفس نفس زدند. اما من چیزی می دانستم که آنها نمی دانستند. من اخیراً استراتژیهای مکعب مسابقه را کار کرده بودم و نمودارهای من دوبل من را از نظر فنی خوب تأیید کردند. من شوت را زدم و در بازی و مسابقه به پیروزی رسیدم.
چقدر از نوشتن کتاب تخته نرد می گذرد؟ آیا برنامه دیگری دارید؟
من در 14 سال گذشته کتاب تخته نرد ننوشته ام، مگر با همکاری دیگران: آقایان خوب و شاگردان مشتاق بازی، آنتونیو اورتگا و نورم ویگینز. من قصد ندارم بیشتر کتابهای تخته نرد بنویسم، و دلیل خوبی هم دارم، چون از زمان کاستاریکا، تخته نرد جدی بازی نکردهام. پس از چندین سال فوران، چاه تخته نرد من شروع به خشک شدن کرد. فکر میکنم هر چیزی که در ذهنم بود برای کشف و توضیح درباره بازی، قبلاً انجام دادهام. این برای دیگرانی است که بیشتر از من می دانند که به ادبیات کمک کنند. علاوه بر این، همانطور که جرمی بگای در کتاب خود با عنوان «بازبینی تخته نرد کلاسیک» توضیح داد، بسیاری از چیزهایی که فکر میکردیم میدانیم کاملاً اینطور نیست.
عرضههای حجیم با استفاده از برنامههای تخته نرد مدرن سریع و عالی این را نشان میدهد و چشمان غیرمسلح بارکلی کوک، پل ماگریل، من و دیگرانی را که تخته نرد را تجزیهوتحلیل کردهاند، بهشدت خطاپذیر نشان دادهاند. اگر بخواهم برگردم و کتابهایی را که نوشتهام مطالعه کنم، ممکن است نظرات اشتباهی پیدا کنم، یا حداقل نظراتی را که اکنون تغییر میدادم. و، از زمانی که کاوندیش غرب در 30 ژوئن 1993 تا شده هیچ تخته نردی را تماشا نکرده ام، به بینش جدیدی که به نوشتن تخته نرد اولیه من دامن می زد، نرسیده ام.
آیا بازی شما در حال حاضر هم هوشمندانه است؟
من بازی ام را تیز نگه نمی دارم. تماشای بازی بازیکنان خوب می تواند کافی باشد، اما از زمان مرگ باشگاه کاوندیش وست من حتی این کار را نکرده ام. بازی تخته نرد من که هرگز به خوبی متخصصان برتر نبود، در طول 17 سالی که تخته نرد جدی بازی نکرده و تماشا نکرده ام، تا حدودی به دلیل عدم ارتباط با بازی به جز خواندن و نوشتن، کاهش یافته است. دلیل. از سال 1993 تا 2005، من با زنی از اروپا ازدواج کردم که تخته نرد را روی زانوی پدرش آموخته بود اما خیلی خوب بازی نمی کرد. او اصرار داشت که با من بازی کند و من در ابتدا با نرخ بیش از 1 امتیاز در هر بازی برنده می شدم، به عنوان مثال. 31 امتیاز در 23 بازی. به زودی او شروع به متهم کردن من به اعمال ناپسند کرد. به عنوان مثال، “بزدلی” زمانی که از مکعب های او رد شدم، “طمع” زمانی که من به او دست زدم یا صرفاً می گرفتم و بعداً می توانستم آن را دو برابر کنم، و چند چیز دیگر که حتی به خاطر ندارم.
برای اینکه او را راضی نگه دارم، رویه های خاصی را در پیش گرفتم، از جمله همیشه در مورد تصمیم گیری های مکعبی از او مشاوره می خواستم (و می گرفتم) (بله، به سادگی با دو برابر کردن و توصیه به من برای پاس دادن، او می توانست 1 امتیاز در هر بازی کسب کند) و همچنین بازی در هر بازی به عنوان یک بازی برگشتی عظیم، که در صورت امکان، لکههایی باقی میگذارد (مثلاً بازی کردن و باز کردن 4-3 با زدن امتیاز 5 و 4 من). از آنجایی که تخته نرد بیشتر یک بازی انعکاسی است تا بازتابی، حرکات خوب به همان اندازه که در انگشتان دست و سر وجود دارد، بازی من حتی سریعتر از زمانی که اصلاً بازی نمیکردم به سراشیبی میلغزد.
بازیکنان برتر امروز را در برابر بازیکنان برتر دهه 70 چگونه ارزیابی می کنید؟
برخی از بازیکنان جوان امروزی این فرصت را داشته اند که چیزهایی را بیاموزند که 35 سال پیش ناشناخته بود، از کتاب های تخته نرد پیشرفته کوک و مگریل در آغاز دوران مدرن تا کتاب های اخیر بالارد و ویور، با دیگران از جمله. روبرتی، وولسی، اورتگا، ویگینز، باگای، تریس و من امیدوارم که خودم نیز دانش تخته نرد را ارتقا دهیم. بنابراین حدس میزنم که بازیکنان برتر امروزی بهتر از بازیکنان چندین دهه پیش هستند.
این بدان معنا نیست که قدیمترها استعداد کمتری نسبت به کارشناسان جوانتر عصر کنونی داشتند. برای من سخت است که استعدادهایی بزرگتر از (به عنوان مثال) اسوالد ژاکوبی و توبیاس استون، دو بازیکن بسیار با استعداد هر دو تخته نرد و بریج تصور کنم. در دهه 1980، تجربه غم انگیز تماشای استون از کاوندیش غرب را داشتم، جایی که برخی از بازیکنان جوان قویتر منتظر او بودند. استونی در بیشتر موارد فوقالعاده بازی میکرد، و من او را بهتر از سایرین در چوکت ارزیابی میکردم – اما بعد از آن، به طور غیرقابلتوجهی، یک یا دو بار اشتباه میکرد و به حریفان کم استعداد، اما کمتر خطاپذیرش میبازد.
درباره جوانیتان، جایی که بزرگ شدید، جایی که به مدرسه رفتید، خانوادهتان، اکنون کجا زندگی میکنید، چه برنامهای برای آینده دارید، بگویید؟
حدود 13 سال پیش، من یک خاطره طولانی نوشتم، همه از قدمها خارج هستند، اما جانی، که به بیشتر این سؤالات با جزئیات پاسخ میدهد. هر کسی که علاقه مند است می تواند آن کتاب را از من بخرد. من به پاسخ های کوتاه به سوالات بزرگ اعتقادی ندارم، زیرا خلاصه های بدون جزئیات کمی روشن می شوند، اما اگر می خواهید پاسخ کوتاهی داشته باشید، به وب سایت من www.dannykleinman.com مراجعه کنید و “بیو” من را در آنجا بخوانید.
برای محبوب تر و هیجان انگیزتر کردن تخته نرد چه پیشنهادی دارید؟
تخته نرد به اندازه کافی هیجان انگیز است. افزودن دورههای تخته نرد به برنامههای درسی دبیرستان ممکن است آن را محبوبتر کند و اگر از منظر نظریه احتمال، روانشناسی و جامعهشناسی تدریس شود، به طور کلی برای دانشآموزان مفید خواهد بود. و من مایلم به جای پول، روی ورزش تاکید کنم: به جای چوت یا بازی رو در رو معمولی، مسابقات فقط برای سرگرمی و اعتبار، مسابقات فقط برای اینکه ببینم چه کسی برای دیگری شام می خرد.