بیوگرافی باب واچل غول شماره ۱۰ تخته نرد جهان
باب واچتل فردی ساکت، مودب و بی ادعا است. اما در تخته تخته نرد او به طور مداوم حریفان خود را در بازی نابود میکرد تا جایی که اکنون در لیست غول های تخته نرد رتبه 10 بازیکن جهان را دارد. او سهم عادلانه خود را از تورنمنت ها برده است، اما چیزی که من واقعاً در بازی او چشمگیر یافتم، نمایش او در مسابقات قهرمانی جهانی 2004 در مونت کارلو بود. اگرچه او در فینال از پیتر هالبرگ شکست خورد، اما با نرخ خطای 2.6 بازی کرد که برای یک فینال طولانی، طاقت فرسا و پر تنش پس از دو هفته طولانی رقابت، بسیار شگفت انگیز است. فکر می کنم دیدگاه های باب برای شما بسیار جالب خواهد بود.
فهرست محتوا
چگونه با تخته نرد آشنا شدید؟
من از کودکی شطرنج بازی امیدوارکننده بودم که در نیوجرسی زندگی میکردم (سه بار قهرمان نیوجرسی جونیور و رتبههای دوم، دوم و سوم را در جونیور ایالات متحده کسب کردم) و احتمالاً اگر پدر و مادرم رویاهای خود را برای استادی بزرگ دنبال میکردند، من هم شطرنج باز بزرگی می شدم. اصرار نکردم که کاری «عاد یتر» انجام دهم. بنابراین من به کالج رفتم و سپس به تحصیلات تکمیلی در دانشگاه تورنتو رفتم. من در سال 1977 با مدرک B.S در شیمی و دکترا (فلسفه علم) اما بدون چشم انداز شغلی.
اما مد تخته نرد در آن زمان اوج گرفته بود. من این بازی را از دوستانم در شطرنج یاد گرفتم و به زودی مقداری از پول آنها را بردم. من شروع به سفر کردم، به دنبال اقدام بودم، و در نهایت راه خود را به لس آنجلس پیدا کردم، جایی که یک کلوپ بریج بزرگ به نام Cavendish West وجود داشت، که علاوه بر بازی های ورق، مشتریانی مجلل و تخته نرد فراوان داشت.
مسابقات یا نوع بازی مورد علاقه شما چیست؟
در چند سال اخیر، مسابقات اروپایی را به بیشتر مسابقات آمریکایی ترجیح دادهام: مکانهای عجیبتر، پول اضافه، و تنوع فرهنگها آن مسابقات را بسیار جذاب کرده است. اما با توسعه اخیر USBGF، من پیش بینی می کنم که صحنه آمریکا بسیار پر جنب و جوش و هیجان انگیزتر شود. من اخیراً در آن سازمان فعال شده ام و با توجه به کیفیت و فداکاری که از رهبری دیده ام، امید زیادی به آینده دارم.
وگرنه من بازی تخته نرد آنلاین با پول واقعی را پیشنهاد می دهم. من فکر میکنم این یک پیشرفت عجیب است که امروزه بازیهای پولی مثل تخته نرد آنلاین وجود دارد. دلم برای روزهای قدیم تنگ شده است، زمانی که تورنمنتها تقریباً یک فکر بعدی برای پول و اکشن حمایتی بودند.
جالب ترین و هیجان انگیز ترین برد شما چه بود؟
احتمالاً برنده المپیاد ونیز 1992 که در جزیره لیدو برگزار شد. در فینال مقابل کازوهیرو شینو کارشناس ژاپنی قرار گرفتم و وقتی قبل از مسابقه از او پرسیدم که آیا دوست دارد هج بزند، با لبخندی حیله گرانه پاسخ داد: “نه! حداکثر فشار.”
از آنجایی که او کاملاً ثروتمند بود، البته منظورش از حداکثر فشار روی من بود! مسابقه 25 امتیازی به دو برابر امتیاز رسید و آخرین بازی خود بازی بسیار نزدیکی بود. بنابراین احساسی که پس از برنده شدن داشتم، انتشار بسیار خوشحال کننده “فشار حداکثری” بود. متاسفانه جایزه اول به لیر ایتالیا به من پرداخت شد. ظرف چند روز لیر 25 درصد کاهش یافت!
برخی از ناراحتی های شما در مورد بازیکنان مسابقات چیست؟
برگزارکنندگان مسابقات برای جلوگیری از حضور شخصیتهای ناخوشایند، از جمله متقلبهای شناخته شده، از حضور در مسابقات زنده بسیار کند عمل کردهاند. به نظر می رسد آنها (سازمان دهندگان) معتقدند که موظف به پیروی از نوعی استاندارد “فراتر از شک معقول” در ممانعت از یک مرد بد هستند.
اما مسابقات توابع خصوصی هستند. علاوه بر این، هیچ یک از ما ابزارهای پزشکی قانونی را نداریم که در اختیار پلیس و دادستان زمانی است که پرونده ای را به دادگاه می کشانند—بنابراین مضحک است که انتظار داشته باشیم سایر بازیکنان به همان شیوه ای که در قتل انجام می شود «اثبات» کنند. محاکمه ای که در دنیای تخته نرد بازی ناپسندی وجود داشته است. پس از مدتی مشخص می شود که افراد خاصی محل وقوع حوادث ناخوشایند هستند.
چه توصیه ای به بازیکن جدیدی دارید که می خواهد روزی بازیکن برتر شود؟
فکر میکنم این روزها پیشرفت کردن سخت نیست. ابزارهایی که در اختیار دارید عالی هستند و اگر کمی سازماندهی کنید باید بتوانید به سرعت پیشرفت کنید. فراتر از آن، فقط لذت بردن از بازی به اندازه کافی برای ادامه کار روی آن است.
چگونه برای مسابقات آماده می شوید؟
خیلی خوب نیست من مسافر خوبی نیستم (کمی بی نظم و از جت لگ رنج می برم) و گاهی اوقات خودم را با بازی بیش از حد قبل از رویدادهای بزرگ می سوزانم. مانند یک تنیس باز، باید بتوانید برای رشته های اصلی اوج بگیرید.
چه برنامه ای برای برگزاری مسابقات امسال دارید؟
من معتقدم در اواخر پاییز به چند تورنمنت به اروپا خواهم رفت. من در ماه دسامبر به مایورکا و پاریس (اکتبر) و قبرس چشم دوخته ام.
از کتاب تخته نرد که نوشتید بگویید. آیا اطلاعات هنوز معتبر است؟
این کتاب در بازی تا پایان نام داشت. در سال 1992 نوشته شده بود، یعنی یکی دو سال قبل از اینکه Jellyfish منتشر شود. پوزیشنها (موقعیتهای تماس «بمان یا برو» بهعنوان آخرین باقیمانده از یک بازی نقطه آس) کاملاً با استفاده از دست و ریاضی کار میکردند. در آن زمان برنامه ای به نام اکسپرت تخته نرد وجود داشت، اما بی فایده بود. من برخی از نتایج آن را در کتاب ذکر کردم تا آنها را کنار بگذارم. من اخیراً نتایجی را که در کتاب از طریق نسخههای Extreme Gammon (XG) به دست آوردهام بررسی کردم و آنها بسیار دقیق هستند.
من قصد داشتم دنباله ایبرای کتابم بنویسم و در واقع در سال 93-94 روی آن کار بسیار زیادی انجام دادم. اما وقتی Jellyfish بیرون آمد، به نظرم رسید که طرح بزرگ من برای کار کردن با تخته نرد به سبک شطرنج، شروع با ساده ترین بازیهای پایانی و پیچیده تر شدن از آنجا، برای هر کسی بیاهمیت است. بنابراین تمام نبوغ و کار من بی ربط شده بود.
به نظر شما برای مشاهده رشد بازی در ایالات متحده چه چیزی لازم است؟
چیزی جز بازاریابی نیست. و این بازاریابی نیازی به مبتکرانه یا مبتکرانه ندارد. خود بازی به قدری ذاتاً لذت بخش است که فقط باید مردم را به روشی غیر تهدیدآمیز در معرض آن قرار دهید.
آیا فلسفه ای از زندگی دارید که دوست دارید به اشتراک بگذارید؟
شما ممکن است فلسفه زندگی من را نیمه شرقی بنامید. من یک فرد استرس زا هستم. من از ضربالاجلها، درامها و موقعیتهایی طفره میروم که بهطور قابلتوجهی میتوانم برای ناراحتی دیگران سرزنش شوم. در نتیجه من پولدار نشدم، ازدواج نکردم، طلاق نگرفتم یا صاحب فرزند نشدم. من یک آتئیست جزمی هستم. از نظر سیاسی، من یک ضد قبیله گرا هستم، به این معنی که هیچ شایستگی در شیوه های قومیتی و ملی گرایانه خودشناسی که افراد عادی را مجذوب خود می کند و هنوز به طرز دیوانه کننده ای در سراسر جهان رواج دارد، نمی بینم.
با ما نوستالژیک شوید دلت برای “روزهای خوب قدیمی” تخته نرد 20 سال پیش یا بیشتر تنگ شده است؟
عمل و رمز و راز. در آن دوره قبل از ربات، بدون هیچ مقامی که بتوان به آن تکیه کرد، تقریباً همه قدرت خود را بیش از حد ارزیابی کردند. این منجر به اقدام خارق العاده شد. میتوانستید هفتهها یک پروپوزال بازی کنید، و همین امر برای مسابقات رودررو نیز صدق میکرد. آنها ادامه دادند تا اینکه یکی از طرفین شکسته شد.
منظورم از رمز و راز این است که سؤالات زیادی وجود داشت، حتی سؤالات کاملاً فنی که هیچ کس پاسخ آنها را نمی دانست. مقایسه جنبه فکری بازی در آن زمان با آنچه اکنون به آن تبدیل شده است مانند تفاوت بین خواندن داستانی است که پایان آن را می دانید و داستانی که نمی دانید، یا شاید دوست داشته باشید رمانی را بخوانید و یادداشت های صخره را بخوانید. .
امروزه هیچ تعلیقی و هیچ لذتی در ماجراجویی رسیدن به پاسخ شما وجود ندارد. شما فقط آن را نگاه کنید، یا در بدترین حالت، آن را منتشر کنید. ایده “تصادفی-گامون” شما (فیل) مانند نکگامون روی استروئیدها به نظر می رسد. این بی شباهت به بسیاری از انواع مختلف تخته نرد نیست که کومار موتاکاسیس و جیم پاسکو در قدیم به آن می پرداختند، اگرچه اغلب نه تنها موقعیت شروع، بلکه خود قوانین را تغییر می دادند.